بدون عنوان
بالاخره زمان تولد 1 سالگی فرا رسید در خانه پدر بزرگ مهسا تولد گرفتیم دایی عمو عمه مادر جون و بابا جان و بابا بزرگ .آتلیه بردمت و عکس گرفتی عزیزم تولد یکسالگیت مبارک ...
نویسنده :
ازاده
17:52
بدون عنوان
هنوز خنده های شیرینت در خاطرم هست که زیباترین لخظه ها را در فضای خانه ما می ساختو می سازد برایت در تمام لخظه ها شادی از خدا می خواهم &nb...
نویسنده :
ازاده
17:46
این عکسها تا قبل از 1 سالگی مهسا جان است
اولین مسافرت در سن 7 ماهگی به چادگان اصفهان
اولین برگشتن
اولین بار در سن 5 ماهگی برگشتی و غلط زدی اینقدر خوشحال شدم از این اتفاق و خس خوبی به من دست داد اوایل اینقدر زیبا می خوابیدی که خدا رخمت کند و شاد گرداند مادر بزرگ عزیزم را عاشق این حالت قشنگت بودن و همش به من می گفتن از این حالت عکس بگیر &...
نویسنده :
ازاده
23:51
بدون عنوان
این عکس در زمان 4 ماهگی اولین تب واکسن عزیز دلم بود. دران زمان هیچ فکری جز سلامتی و شادی تو نداشتم دوست دارم عزیز م ...
نویسنده :
ازاده
23:42
مهسا جان در قلبم جا داری
لحظه تولد
سلام شیرینم سالی که تو متولد شدی شیرین ترین لخظه زندگیم بود سخت بود اما چون سخت بود شیرین تر و دوست داشتنی تر هم شد سه شنبه بود نوبت دکتر داشتم قرار بود 5 شنبه متولد بشی اما فکر کنم دیگه طاقت نیاوردی ناگهانی به من گفتن الان برو بیمارستان و شب ساعت 10 وجود نازنین تو به دنیا امدی و شدی عزیز من و بابا ...
نویسنده :
ازاده
9:16