مهسا ماه من

ماه مهر یعنی ماهی که ماه من به مهد رفت و من چشم براه امدنش و تعریف هاش از مدرسه چه شور و حالی داشتی وقتی میومدم دنبالت و برام تعریف میکردی که تو مدرسه چکار می کنید با دوستات و خانم معلم سوره توحید را بلد شدی و شعر پاییز فصل پاییز هی برگا میریزه هی ...

با سلامی گرم تابستان با شور و حرارتش گذشت مهسای ما سه روز در هفته رفت کلاسهای اموزشی موسسه توت فرنگی و علاقه خاصی به کلاسها داشت خیلی خوب بود و اون را سرگرم کرد از ساعت 4 تا 8 کلاسهای متنوعی بود

چه زیبا می شود زندگیم  وقتی ببینم در کنار من تواحساس ارامش می کنی و قلبت با عشق و مهربانی می تپد . برایت باغچه ای می سازم پر از گلهای رنگارنگ اگرچه گل زندگی من تو یکتا دخترم هستی عزیزم نازنینم درکنارت من چه خوشبختم . دوستت دارم تا اخرین لحظه زندگیم       ...

...

این عکس در تاریخ 5/3/93 در باغ خانزنیان گرفته شد ...

کنار دریا شهر استامبول میدان تقسیم معروف ترین میدان استامبول پر از کبوتر ...

اینجا پارکی هست که نماد کل کشور ترکیه در اونجا به صورت ماکت ساخته شده بود این کاخ  در زمان عثمانی هست و پر از موزه  بود   ...

کاخ دلمباغچه اتاترک اینم مهسا و یگانه   ...

در اواخر اردیبهشت ماه به همراه بابا رفتیم استامبول که البته شکوفه و یگانه جون هم بودن با باباش خیلی سفر به یاد ماندنی بود من عکسها را می زارم که بهترین خاطره همین عکس ها هست البته از بردن تو با خودم استرس داشتم که مریض نشی شکر خدا خیلی خوب بود و به تو عزیز دلم هم خیلی خوش گذشت سوار کشتی شدی  واسه اولین بار  و سوار مترو که واست خیلی جالب بود کلی ذوق داشتی فقط خوب بود که گالسکه داشتیم چون خیلی پیاده روی کردیم